English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4992 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
set U سوار کردن جاانداختن
sets U سوار کردن جاانداختن
setting up U سوار کردن جاانداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
launching U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launch U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launches U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
modulates U سوار کردن
mount U سوار کردن
assembled U سوار کردن
mounts U سوار کردن
assembles U سوار کردن
modulate U سوار کردن
rigs U سوار کردن
rigged U سوار کردن
take up U سوار کردن
rig U سوار کردن
fabricate U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
enchase U سوار کردن
modulating U سوار کردن
assemble U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
installs U سوار کردن جادادن
to take ship U در کشتی سوار کردن
rodeo U سوار کاری کردن
embarked U درکشتی سوار کردن
embarks U درکشتی سوار کردن
installing U سوار کردن جادادن
staging U سوار کردن جا دادن
install U سوار کردن جادادن
modulates U سوار کردن موج
embarking U درکشتی سوار کردن
pick up U سوار کردن مسافر
take on U مسافر سوار کردن
assemble U سوار کردن قطعات
embark U درکشتی سوار کردن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
mounting U سوار کردن وسایل
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
entrain U سوار کردن کشیدن
assembled U سوار کردن قطعات
assembles U سوار کردن قطعات
imbark U در کشتی سوار کردن
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
modulating U سوار کردن موج
modulate U سوار کردن موج
rodeos U سوار کاری کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
piggyback U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
piggybacks U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
cavalry man U سوار در سوار نظام
piggyback <idiom> U روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
mounts U قنداق سوار کردن بر پا کردن
assembled U سوار کردن گردهمایی کردن
assembles U سوار کردن گردهمایی کردن
assemble U سوار کردن گردهمایی کردن
mount U قنداق سوار کردن بر پا کردن
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
rail loading U سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
floppies U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disks U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy discs U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
horse U اسب دار کردن سوار اسب کردن
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
board U سوار
in the saddle U سوار
pieces U سوار
boarded U سوار
piece U سوار
horsewomen U سوار
horsewoman U سوار
trooper U سوار
troopers U سوار
horseback U سوار
outside ofa horse U سوار
Mt U سوار شدن
Mts U سوار شدن
upped U سوار براسب سر پا
horsewoman U سوار اسب
up U سوار براسب سر پا
washine U موج سوار زن
on stilts U سوار چوب پا
upping U سوار براسب سر پا
on shipboard U سوار کشتی
riders U سوار کار
chevalier U سوار دلاور
horsemen U اسب سوار
rider U سوار کار
cantered U سوار اسب
canter U سوار اسب
boaters U زورق سوار
cyclist U دوچرخه سوار
motorist U ماشین سوار
vedette U قراول سوار
equestrian U چابک سوار
get in U سوار شدن
cantering U سوار اسب
on board a ship U سوار کشتی
horsewomen U سوار اسب
cyclists U دوچرخه سوار
get on U سوار شدن
cavalry U سوار زرهی
rides U سوار شدن
ride U سوار شدن
canters U سوار اسب
equestrian U اسب سوار
boot and saddle U سوار شوید
tobogganist U سورتمه سوار
horseback U سوار براسب
biker U دوچرخه سوار
biker U موتورسیکلت سوار
equitant U سوار بر اسب
board surfer U موج سوار
acheval U سوار بر اسب
mounted U سوار شده
horse breaker U چابک سوار
skim boarder U موج سوار
horse man U اسب سوار
surfer U موج سوار
mounts U سوار شدن بر
mount U سوار شدن بر
horseman U اسب سوار
horseman U سوار کار
reinsman U اسب سوار
equestrienne U زن اسب سوار
tobogganer U سورتمه سوار
cavalier U اسب سوار
jockey U چابک سوار
bicyclist U دوچرخه سوار
jockeys U چابک سوار
motorists U ماشین سوار
modulation U سوار سازی
armored cavalry U سوار زرهی
cavalier U سرباز سوار
wheelman U دوچرخه سوار شراعبان
wheelsman U دوچرخه سوار شراعبان
mountie U پلیس سوار کانادا
jockeys U اسب سوار حرفهای
dragons U گردان سوار اسبی
horseback archer U کمانگیر سوار بر اسب
horse U سواراسبی سوار شوید
to hitchhike U مجانی سوار شدن
to hitch U مجانی سوار شدن
to go backpacking U مجانی سوار شدن
enplane U سوار هواپیما شدن
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
To get on board. U سوار کشتی شدن
To get into (ride in)a car . U سوار اتوموبیل شدن
jockey club U باشگاه سوار کاران
To mout a horse . U سوار اسب شدن
jockey U اسب سوار حرفهای
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com